ماجرای دسته گل به آب دادن
سال های دور جوانی که در یکی از روستا های شهرکرد چهارمحال و بختیاری زندگی می کرد و دست بر قضا خیلی بد شانس بود و به آدمی معروف بوده که هر جا می رفته اتفاقی ناخوشایند به وقوع می پیوسته و تمام توجه ها روی او معطوف می شده است. حتی اگر هم در حادثه ای هیچ نقشی نمی داشت از شانس بدش او را تقصیرکار می دانستند. جوان نگون بخت حتی خودش هم باورش شده بود که واقعا بد شانس است.
جوان داستان ما روزی عاشق دختری از روستا می شود و همه متوجه وجود این علاقه و عشق می شوند.حتی دختری که دلباخته اش شده بود نیز به ان جوان دل داده بود. اما گذشته تیره و شانس بد او باعث شده بود که اهالی روستا با این وصلت به شدت به مخالفت بپردازند. خواستگار دیگری پیدا می شود و با آن دختر ازدواج می کند.جوان دل شکسته برای چند روز به دشت و دمن می رود تا با خود خلوت کند و برای دل شکسته اش التیامی پیدا کند.مراسم عروسی در روستا بر پا میشود و جوان با شنیدن ساز و اواز عروسی برای تسکین دل خود دسته گلی درست می کند و چون می دانسته که رودخانه از جلوی خانه ان دختر می گذرد ان دسته گل را به رودخانه می اندازد به امید آن که دختر آن را دریافت کند.دختران با دیدن ان دسته گل به دنبال آن می دوند تا این که آن دختر از میان بقیه به آب می پرد و دسته گل را میگیرد. ناگهان گردابی دختر را در خود غرق می کند و عروسی تبدیل به عزا می شود.
جوان بد اقبال بعد از مدتی به روستا آمد و متوجه موضوع شد و اعتراف کرد که آن دسته گل را نیز او به آب داده بوده است!
گلفروشی آنلاین گل
ارسال گل به تمام نقاط تهران
بازدید از محصولات:www.golcode.com
بازدید از صفحه اینستاگرام:https://instagram.com/golcode
سفارش در تلگرام:https://t.me/golcodeservice